اميررضااميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

عشق ماماني و بابايي

روز پدر و مرد

سلام عسلم این روز را به بابایی تبریک میگم، مسلما خیلی خوشحاله که سه ساله بابا شده  مامان جونم بابایی خیلی واسه ما زحمت میکشه و اغلب سر کاره، معمولا وقتی من و شما باهمیم حوصله ات سر میره ولی  شما خیلی دوست داری با بابایی بازی کنی... خدا باباجون را حفظش کنه و امیدوارم این ایام هم زود زود بگذره امسال واسه روز مرد واسه بابایی یه عینک خوشکل خریدم، واسه مرد کوچولوی خونه هم یه عینک آفتابی خوشکل، آخه هروقت توی ماشین میشینیم شما عینک منو به چشم میزدی و منم تصمیم گرفتم واسه روز مرد به مرد کوچولوی خونه یه عینک آفتابی هدیه بدم... من قربون جفتتون برم انشاالله که کانون خانواده همه گرم گرم باشه، مال ما هم همین طور عزیزم خیلی دوس...
18 ارديبهشت 1394

رفتن به غربالبیز

عزیز دلم سلام همه دلمون گرفته بود و چند هفته ای بود می خواستیم بریم بیرون ولی متاسفانه هر جمعه یه مشکلی پیش می اومد و نمی شد تا اینکه یه ظهر چهارشنبه تصمیم گرفتیم بزنیم به کوه و دشت و رفتیم غربالبیز، مامان جون زحمت نهار را کشیده بودند، کلی خوش گذشت ولی حیف که شما واسه گرفتن عکس همکاری نکردی!!!! ملوس مامان دختر خاله های گلم و موش موشک مامان... عزیزم خیلی دوستت داریم، بووووووسسس ...
18 ارديبهشت 1394
1